انسان اولیه مبانی موسیقی را از طبیعت آموخت و به تدریج با استفاده از آلات و ادوات کار و زندگی اصوات موزونی را ایجاد نمود.حدود 5000 سال پیش سومری ها با استفاده از چنگ قطعات موسیقی برای رقص می ساختند. در مصر قدیم موسیقی بیشتر جنبه روحانی و مذهبی داشت. در دوران رنسانس تحولاتی در شیوه نت نویسی پدید آمد و موسیقی مذهبی اساس و پایه علمی یافت، قطعات موسیقی رقص دوره رنسانس که امروزه در دست است نشان می دهد که در آن زمان یعنی حدود قرن 15 و 16 میلادی سازهای متعددی در خدمت موسیقی بوده اند.

موسیقی کلاسیک چیست؟

کلاسیک از واژه کلاسیوس (clasious)  به معنای شاهانه گرفته شده است. موسیقی کلاسیک نامی است که به سنت موسیقی هنری غرب داده شده‌است. این نام‌گذاری دقتی ندارد و کوشش‌ها و بحث‌های زیادی برای مشخص کردن معنی آن صورت می‌گیرد. معمولاً شروع این موسیقی را از سده های میانی می‌دانند. واژه ي کلاسيک و کلاسيسم , معمولاً به يک دوره از موسيقي اطلاق شده است, امّا اغلب با معاني مختلف, در اصل عنوان سبک يک دوره ي خاص يا سبک مشخصي از موسيقي نيست. ولي از سوي ديگر, واژه ي کلاسيک بر پديده اي اطلاق مي شود که مي تواند در اکثر دوره هاي مختلف تاريخ موسيقي به کار برود و تکرار شود, مثلاً آوازهاي شوبرت در آلمان نسبت به قرن نوزدهم نمونه ي کلاسيک به شمار مي آيد، در حالي که شوبرت از نظر تاريخي آهنگساز دوره ي رمانتيک محسوب مي شود و افکار و عقايدش نيز رمانتيک است .

بنابراين معني واژه ي کلاسيک در ارتباط با يک قطعه ي مشخص يا اصولاً مقوله ي آهنگسازي مي تواند کاملاً با معني آن در رابطه با سبک يک دوره از تاريخ موسيقي متفاوت باشد. با چنين برداشت مشابهي مي توان گفت که " پالسترينا" آهنگساز قرن شانزدهم, قرن ها به عنوان نمونه ي کلاسيک موسيقي کليسايي مد نظرقرار داشته و آثارش مدل اصلي براي ديگر آهنگسازان بوده است .

واژه ي کلاسيک در موارد استعمال کلي آن, هنگامي مفهومي بهتر و مفيدتر خواهد داشت که در ارتباط با نوع به خصوصي از آثار موسيقيایی (مانند نمونه هايي که از شوبرت و پالسترنيا ذکر شد) قرار گيرد. در اين مفهوم مي توان بتهوون را استاد کلاسيک در خلق سمفوني، سونات پيانو،کوارتت زهي محسوب گيرد. فرق ميان کلاسيک به عنوان يک راه حل قاطع و استوار براي مسئله ي نقش خلاق در يک اثر هنري يا مقوله ي آهنگسازي از يک طرف و به عنوان يک مفهوم در تاريخ سبک ها از طرف ديگر، هميشه ستيز و اختلاف دايمي را به وجود مي آورد که آثار آن نيز امروزه وجود دارد .

تاريخ نويسان قرن نوزدهم، کلمه ي کلاسيک را در آلمان به سبک دوره اي که با نسل " کوانتس " و " هانس " و بعداً پسران باخ و معاصرين آن ها شروع شد، اطلاق مي کنند و در ايتاليا به سبک موسيقي دمينيکو اسکارلاتي و معاصرينش. آواخر اين دوره را به طور واضح نمي توان معين کرد، زيرا جدال بين کلاسيک و رمانتيک تا قرن نوزدهم و حتي قرن بيستم ( با جريان نئوکلاسيسم ) ادامه داشت. اين که چه وقت و کجا کلمه ي کلاسيک وارد فرهنگ موسيقي شد نيز به طور کامل روشن نيست . تعريف کلاسيک در ادبيات تا حدي بغرنج و گنگ است ولي اين تعريف در موسيقي پيچيده تر مي شود .

شايد يکي از قدم هايي که به سوي موسيقي کلاسيک برداشته شد، آزاد شدن اثر موسيقي از قيد و بند تقليدها، بيان ،معرفي، در خدمت بودن حتي سرگرمي هاي اجباري بود و نتيجتاً خود اصل موسيقي مد نظر قرار گرفت. پس براي اولين بار در موسيقي اين فکر و ايده ظهور کرد که موسيقي در حقيقت همانند ديگر هنرها " مقصود وهدفي" ندارد، بلکه صرفاً به خاطر خودش وجود دارد . در واقع موسيقي به خاطر خود هنر موسيقي . به عبارت ديگر، در دوره ي کلاسيک با ايده" هنر به خاطر هنر " برخورد مي شد که از آن زمان تا کنون هم خيال همراه موسيقي جريان دارد .

در کلاسيک هر چيز خارق العاده و افراطي کنار گذاشته شد و بيان موسيقيايي بيشتر با تاکيد بر کمال، تماميت و اعتبار جهاني با استفاده از عوامل ساده و قابل فهم تثبيت شد .

مهم ترين ويژگي اوايل دوره ي کلاسيک،ساده کردن هر چه ممکن تمام فرم هاي موسيقي و عوامل سبکي است. در موسيقي دوره ي کلاسيک ملودي به عنوان يک عامل اساسي و پايدار جلوه گر مي شود و تئوري ملوديک مهم ترين مسئله اي بود که موسيقيدانان به آن مي پرداختند .

سبک موسيقي کلاسيک:

تقسیم بندی دوره های موسیقی کلاسیک تا حدی شبیه تقسیم بندی دوره های هنرهای دیگر در اروپاست ولی زمان این دوره ها برای هنرهای مختلف مقداری متفاوتند. به هر حال موسیقی کلاسیک را میشود به شش دوره تقسیم کرد. دوره اول دوره قرون وسطایی (به طور متوسط از قرن 6 تا 14) و دوره دوم یعنی رنسانس (قرن 15 و 16) آنچنان در موسیقی کلاسیک دارای اهمیت نیست (بر خلاف هنرهایی مثل نقاشی و معماری)، چرا که تحولات در زمینه سازها و همین طور ثبت آثار خیلی چشمگیر نیست. اما بعد از رنسانس، موسیقی کلاسیک همانند بقیه هنرها در اروپا به چهار دوره زمانی تقسیم میشود:

سبک موسيقي اوايل کلاسيک که تا سال هاي 1770 را دربر مي گيرد و شامل دو سبک روکوکو (Rococo) و اکسپرسيو (Expressive) است .

سبک روکوکو خصوصاً در فرانسه نُزج گرفت و واژۀ فرانسوي سبک گالانت (Style Galant) اغلب به عنوان مترادف آن به جايش به کاربرده مي شود. باني سبک اکسپرسيو که بعداً رواج يافت, آهنگسازان آلماني بودند و معادل آن در زبان آلماني Empfindsamer Stil ) سبک حساس و باوقار ) است. اين دو سبک حاصل و نتيجه ي اهميت بخشيدن به دو صداي طرفين در موسيقي باروک است. امّا در قرن هيجدهم, خط باس اهميت, رهبري و استقلال کنترپوانتيک خود را از دست داد و صرفاً حمايت کننده ي ملودي شد در حالي که صداهاي مياني فقط پر کنندۀ هارموني بودند. سبک روکوکو يا گالانت در مجامع باوقار اشرافي ظهور کرد و سبکي بسيار ظريف, دقيق, چابک, شوخ, آسان,پرجلال و شکوه بود. روکوکو همان شيوۀ زينت و آذين بيش از حد دوره ي باروک است ولي بدون بزرگي و عظمت. از سوي ديگر سبک اسپرسيو ( به معني رسا و پر معني ) در ارتباط بيشتري با طبقه ي متوسط جامعه قرار داشت و در کل سبک بورژواها بود .

اين سبک برخلاف روکوکو نه تنها پر طمطراق و پرزينت نبود, بلکه گاهي به طور عمد و اغراق آميزي ساده بود .

سبک دوره ي عظمت کلاسيک که در آن فرم ها و سبک ها اصولاً ثابت ماندند, آهنگسازان موقعيتي يافتند تا افکار و رويدادهايي را که از تخیلات آزادشان برمي خواست شکل دهند. تاريخ نويسان دوره ي عظمت کلاسيک را به دو دليل مکتب " کلاسيک وين" نام نهادند: اول اين که تمام آهنگسازان مهم در وين يا اطريش فعاليت کرده اند و دوم اينکه عوامل موسيقيايي وين ( يا اطريش ) در موسيقي سبک کلاسيک راه يافت و تأثيرات فراواني بر آن به جاي گذاشت .

موسیقی کلاسیک را از نظر سبک و تحول تاریخی آن به چند دوره کوچک‌تر تقسیم کرده‌اند: در این دوره موسیقی‌دانان بیشتر از ادرکات حسی و تمایلات روحی خود در ساخت موسیقی و شکل دادن به سبکها بهره می‌‌بردند.

دوره باروک ... دوره کلاسیک .... دوره رومانتیک .... دوره مدرن

نوگرایی یا مُدرنیسم به معنی گرایش فکری و رفتاری به پدیده‌های فرهنگی نو و پیشرفته‌تر و کنار گذاردن برخی از سنت‌های قدیمی است.

تقسیم بندی دوره های هنری - از جمله موسیقی - بعد از رونسانس چهار دوره اصلی در نظر گرفته میشود. اول سبک باروک (Baroque) که بطور تقریبی بین سالهای 1600 تا 1750 میلادی ادامه داشته، دوم دوره کلاسیک بین سالهای 1750 تا 1820 ، سوم رمانتیک بین سالهای 1820 تا 1910 و بالآخره موسیقی مدرن یا همین موسیقی عصر حاضر از 1910 تا به امروز.

طبیعی است که این تاریخ ها تقریبی هستند و انتقال سبک موسیقی از یک دوره به دوره بعد طی یک دوران گذر اتفاق بوده است که در آن مدت هنرمندانی بوده اند که با سبک هایی بینابین ، آثار هنری خود را خلق میکردند.

چهره های بزرگ این دوره ها شامل آهنگسازان اتریشی هایدن و موتسارت و آهنگساز آلمانی یعنی بتهوون هست. شاید موتسارت و بتهوون به همراه باخ سه چهره برتر کل تاریخ موسیقی کلاسیک باشند. هچنین آهنگسازان بزرگ دیگر نیز دراین دوره ها شهرت پیدا کردند به نام های: شوبرت،شوپن،شومان،برامس،یوهان اشتراوس،پاگانینی،روسینی، چایکوفسکی، بیزه، وردی، وگنر، لیست، مندلسون، البنیز، دورژاک، افن باخ، سن سان، گریگ، الگار، دبوسی، موسرگسکی، ریمسکی کورساکف و مالر از موسیقیدانان مشهور این دوره هستند.




تاریخ: جمعه 14 بهمن 1390برچسب:کلاسیک ,
ارسال توسط محمد مهدي
دانلودکتاب سبکهای گیتار

سبک گیتار کلاسیک ، فلامینگو ، پاپ

 

 

   
 زبان: فارسی  نویسنده: چیا پرنگ
 نوع فایل: PDF
 تعداد صفحات: 8  ناشر: pdf-free.mihanblog.com
 حجم کتاب: 2.2 مگابایت

 

 




تاریخ: جمعه 14 بهمن 1390برچسب:سبکهای گیتار,
ارسال توسط محمد مهدي

موسیقی پاپ سبکی از موسیقی عامه‌پسند است و معمولاً در مقابل موسیقی کلاسیک و فولک (محلی) قرار می‌گیرد و از آن ها متمایز است. با این حال هنرمندان این سبک در سبک‌های راک، هیپ‌هاپ، دنس، ریتم و بلوز (R&B) و کانتری هم می‌توانند فعالیت داشته باشند و این باعث می‌شود که تبدیل به سبکی انعطاف‌پذیر شود. عبارت «موسیقی پاپ» همچنین می‌تواند به یک زیرسبک خاص (درون پاپ) اشاره داشته باشد مانند سافت راک و پاپ/راک.

 
مشخصات پاپ به عنوان یک زیرسبکپاپ معمولاً به عنوان موسیقی‌ای تعریف می‌شود که به شکل تجاری تهیه می‌شود یا هدف تولید آن سود مالی است. بنا به تعریف سایمون فریت، منتقد موسیقی و جامعه‌شناس متخصص موسیقی مردم پسند، موسیقی پاپ بیشتر به عنوان یک صنعت شناخته می‌شود نه هنر. البته این موسیقی را می‌توان در حیطه بازار، ایدئولوژی، تولید و زیبایی‌شناسی هم معنا کرد. درواقع، پاپ طوری طراحی شده که «برای همه جالب باشد» و «از هیچ جای خاصی نیامده» و قرار هم نیست «سلیقه خاصی را اعمال کند».
پیشینهٔ موسیقی پاپ 


دههٔ ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ 


این نوع موسیقی از سبک‌های بلوز (شیکاگو)، و کانتری (تنسی) تأثیر گرفت. 


دههٔ ۱۹۵۰ 


خوانندگان پاپ آن دوره کسانی چون بینگ کراسبی، فرانک سیناترا، دین مارتین، بابی دارین و پگی لی بودند، اما خوانندگانی چون بیل هالی، فتس دامینو و الویس پریسلی به دلیل اینکه از نسل جوان تری بودند بیشتر معروف شدند. 


دههٔ ۱۹۶۰ 


این دهه با گروه‌هایی چون جانی تلوتسان، بابی وی، برایان هایلند، تامی رو، جین پیتنی، فرانکی آوالن شروع شد. در نیمهٔ آن با هنرمندانی چون کارول کینگ، نیل دایموند و برت باکاراک، آرتا فرانکلین، ایسلی برادرز، ری چارلز، استیو واندر، سوپرمز، ماروین گی، باب دیلن و سایمون و گارفانکل متحول شد. می‌توان گفت که گروه بیتلز انقلابی در انگلستان ایجاد کردند. اگرچه آن‌ها پاپ نبودند. 


دههٔ ۱۹۷۰ 


در این دوره موسیقی دیسکوی بی‌جیز، پیانوی بیلی جوئل و التون جان، کانتری ایگلز، هنرمندان راک/پاپ مانند راد استوارت، استیلی دان و فلیتوود مک گل کرد. ای‌بی‌بی‌ای گروه سوئدی بودند که با مسابقه ترانه یوروویژن به شهرت رسیدند و انقلابی در موسیقی پاپ کردند. 


دههٔ ۱۹۸۰ 


برجسته ترین خواننده این دوره مایکل جکسون بود که با انتشار آلبوم Thriller آن را به پرفروش ترین آلبوم موسیقی جهان در تاریخ تبدیل کرد. مایکل جکسون را گاهی «سلطان پاپ» و مدونا (یکی دیگر از خوانندگان مشهور این دهه) را «ملکه پاپ» می نامند. سایر هنرمندان این دوره عبارت‌اند از مدرن تاکینگ (که با تک آهنگ «You are my heart you are my soul» توانست چندین هفته در صدر جدول‌ها باشد)، مایکل بولتون، پرینس، جانت جکسون، دوران دوران، گروه پلیس، سیندی لاپر، ویتنی هوستون، فیل کالینز، کایلی مینوگ و کالچر کلاب. 

دههٔ ۱۹۹۰ و قرن ۲۱ 


دههٔ ۱۹۹۰ و قرن ۲۱ با مد شدن گروه‌های پسر و گروه‌های دختر چهره دیگری گرفت. در انگلستان گروه‌های تیک دت، بلو، اسپایس گرلز وارد شدند. گروه‌های ایرلندی این دوره بوی‌زون و وست‌لایف بودند. آمریکا هم بک‌استریت بویز و هنسون و 'ان سینک را داشت، و افرادی مانند ویلا فورد، مندی مور، بریتنی اسپیرز و کریستینا اگیولرا هم به عنوان «پرنسس پاپ» شناخته می‌شوند. در سال ۱۹۹۹ سبک لاتین پاپ را ریکی مارتین عرضه کرد و توسط افرادی مانند جنیفر لوپز، شکیرا، انریکه ایگلسیاس و مارک آنتونی دنبال شد.
در سال ۲۰۰۲ عضو قدیمی ' ان سینک یعنی جاستین تیمبرلیک با آغاز با یک آلبوم انفرادی به یک موفقیت تجاری دست یافت و به عنوان «پرنس پاپ» شناخته شد. تین پاپ در کانال دیزنی توسط ستارگانی چون هیلاری داف به وجود آمد، گروه‌های بریتانیایی پاپ راک چون باستد و مک‌فلای، و خواننده-آهنگساز «پاپ-فانک» کانادایی اوریل لوین در دههٔ ۲۰۰۰ به شهرت رسیدند. خوانندگانی که سبک‌های دیگر پاپ را دربرمی گیرند عبارت‌اند از ویتنی هوستون و ماریا کری در R&B، گارث بروکز و شانیا توین در کانتری، و در دنس پاپ کایل منگ و مدونا که یکی از پر فروش‌ترین خوانندگان تمام دوران بود. مطرحان موسیقی پاپ که در بین بینندگان جذابیت یافتند افرادی مانند سلن دیون و نورا جونز بودند. همچنین مدرن تاکینگ با ۱۱ سال غیبت در عرصه موسیقی از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۸ دوباره در سال ۹۸ آغاز به کار کرد. آلبوم آنها تحت عنوان Back for good در هفته اول ۷۰۰۰۰۰ نسخه فروخت و یک بار دیگر مانند سال ۱۹۸۴ در بازار فروش موسیقی همهمه کرد.

 




تاریخ: جمعه 14 بهمن 1390برچسب:سبک ,
ارسال توسط محمد مهدي

برای آشنا شدن با موسیقی پاپ بهتر است ابتدا توضیح کوتاهی درباره موسیقی مردم پسند یا Popular music بدهیم، موسیقی مردم پسند، به هرنوع سبک موسیقی گفته میشود که در دسترس عامه مردم است و به شکل تجاری عرضه میشود.

این موسیقی نقطه مقابل موسیقی کلاسیک و موسیقی فولکلور(محلی) است به این ترتیب که اولی در طول تاریخ همواره موسیقی طبقه برگزیده و روشنفکر جامعه بوده است و دومی، موسیقیی است که به طور تجاری عرضه نمیشود. موسیقی مردم پسند گاهی به طور خلاصه موسیقی پاپ هم گفته میشود اما موسیقی پاپ در اصل یکی از زیرشاخه های آن به شمار می آید.

موسیقی پاپ
موسیقی پاپ، با وجود اینکه کاملا از موسیقی کلاسیک، موسیقی هنری یا art music و موسیقی فولک متمایز است، اما از آنجایی که اصطلاح پاپ شامل بسیاری از قطعات موسیقی راک، هیپ هاپ، کانتری و راک اپرا را در بر میگیرد، میتوانیم بگوییم که موسیقی پاپ، تعریف دقیقی ندارد.

مشخصات موسیقی پاپ به عنوان یک زیرمجموعه
موسیقی پاپ معمولا به عنوان موسیقیی تعریف میشود که به شکل تجاری تهیه میشود یا هدف تولید آن سود مالی است. بنا به تعریف سایمون فریت Simon Frith، منتقد موسیقی و جامعه شناس متخصص موسیقی مردم پسند، موسیقی پاپ به عنوان یک صنعت شناخته میشود نه هنر. البته این موسیقی را میتوان در حیطه بازار، ایدئولوژی، تولید و زیبایی شناسی هم معنا کرد. درواقع، "پاپ" طوری طراحی شده که برای همه جالب باشد و از هیچ جای خاصی نیامده و قرار هم نیست سلیقه خاصی را اعمال کند.

این موسیقی در اثر هیچ آرزوی پرمعنا به وجود نیامده و تنها جاه طلبی سازندگان آن سود و پاداش مادی است و...با تعاریف موسیقایی، بسیار محافظه کارانه هم هست. موسیقی پاپ چیزی است که از بالا (کمپانیهای ضبط صفحه، تهیه کنندگان رادیویی و تبلیغاتچیها) تدارک دیده شده و از میان مردم برنخواسته است. پاپ موسیقیی است که به طور حرفه ای تهیه و بسته بندی شده است و چیزی نیست که بتوان آنرا به سلیقه خود تغییر داد و یا فرم آنرا تغییر داد.

به عبارت دیگر، موسیقی پاپ، نوعی موسیقی است که در دهه 50 آغاز شد و آنچه در این مجموعه قرار میگیرد معمولا برای گروه بزرگی از افراد جذاب است. با به وجود آمدن صفحه های پلاستیکی یا وینیل در دهه 30 تا ظهور کامپکت دیسک یا CD در دهه 80، موسیقی ضبط شده، نسبت به موسیقی زنده، بیش از پیش در دسترس قرار گرفت. ترانه های پاپ معمولا در 3 دقیقه اجرا میشوند و در آنها از ملودیهایی استفاده میشود که معمولا بسیار شنیدنی بوده و عده بسیاری را به خود جلب میکنند.

مشخصه موسیقی پاپ یک عنصر ریتمیک سنگین در زیر است که معمولا توسط دستگاههای تقویت کننده الکترونیک (amplifier) اجرا میشود و ملودی اصلی بر این ریتم غالب است. ترانه پاپ همچنین به ترانه های محبوبی که مردم به زمزمه و خواندن آن علاقه دارند نیز اطلاق میشوند. موسیقی پاپ از نظر تجاری موفق است و سبک مورد علاقه ایستگاههای رادیویی است زیرا قابل دسترس بوده، راحت در یاد میماند و مخاطبین زیادی را به خود جلب میکند.
تاریخچه موسیقی پاپ
موسیقی پاپ، از میان گروههای موسیقی سوئینگ دهه 30، بلوز شیکاگو و موسیقی کانتری ایالت تنسی به پا خواست. در دهه 50، خوانندگان روز کسانی چون فرانک سیناترا (Frank Sinatra)، بابی دارین (Bobby Darin) و پگی لی (Peggy Lee) بودند.

در دهه 60، چهار عامل مهم موجب گسترش موسیقی پاپ شدند. یکی گروههای دوواپ (DooWop) دخترانه مقیم نیویورک بودند که ترانه سرایان آنها مانند کارول کینگ (Carol King)، نیل دایموند و برت باکاراک (Burt Bacharach) در دهه 70 به شهرت فراوانی رسیدند، در طرف دیگر تحولات موسیقی سول Soul بود که با ظهور آرتا فرانکلین (Aretha Franklin) برادران آیزلی (Isley brothers)، ری چارلز (Ray Charles) و همچنین خوانندگان موتاون (Motown) در دیترویت که استیوی واندر (Stevie Wonder)، ****یمز (the Supremes) و ماروین گی (Marvin Gaye اولین کسی که کنترل هنری کار خود را در دست گرفت) از جمله مهمترین چهره های آن هستند و در نهایت گروه بیچ بویز (Beach Boys) که سبک خود را سبک موج سواری کالیفرنیایی (California Surf) نامیده بودند.

گیتار الکتریکی و لوازم تقویت صوتی (آمپلی فایر) نیز تاثیر فراوانی بر موسیقی مدرن گذاشتند. در دهه های 30 و 40، سازهای تقویت شده برای رقابت با درجه صدای بالای ارکسترهای سوئینگ یک ابزار ضروری بودند. گیبسون اولین گیتار گیبسون لس پاول Gibson Les Paul را در سال 1952 به علاقمندان معرفی کرد. در دهه 60، مجموعه آواهای قابل دسترس در گیتار الکتریکی با تولید یک جعبه افکت اصلاح و تعدیل شد و یک پدال برای کنترل آن در مسیر جعبه قرار گرفت که به پدال وا-وا wah-wah pedal معروف است.

در سال 1963 گروه بیتلز موسیقی پاپ را متحول کردند و طوری محبوب شدند که پنج ترانه پر فروش تمام چارتهای آمریکا متعلق به بیتلز بود. پس از آن، کسانی چون باب دیلن (Bob Dylan)، سایمون و گارفانکل (Simon and Garfunkle) و گروه بردز (Byrds)، که خوانندگان فولک بودند نیز به استفاده از سازهای الکتریکی روی آوردند. بسیاری از گروههای موسیقی دیگر نیز این مسیر را دنبال کردند. در سال 1966، گروه بیتلز تصمیم گرفتند که به جای برگزاری برنامه های زنده، بیشتر بر روی کار استودیویی متمرکز شوند. با اتفاقاتی چون راهپیماییهای معترضان به تبعیض نژاد، کندی و ویتنام، به نظر میرسید که زمان، زمان تحولات بزرگ در جامعه است.در 1967، گروه بیتلز البوم مشهور Sgt Peppers را منتشر کردند. تابستان عشق بود و دوران هیپی ها و راهپیماییهای اعتراض آمیز.

در دهه 70 گروه بیتلز از هم پاشیده شد و موسیقی پاپ در میان صداها و آواهای مختلف سرگردان شد. در اوایل دهه 70، خواننده / ترانه سرایان و پیروان سبک پاپ چارتها را تسخیر کردند که در میان آنها میتوان از موسیقی دیسکوی BeeGees، آوای همراه با پیانو بیلی جوئل (Billy Joel) و التون جان (Elton John) و موسیقی کانتری Eagles گرفته تا موسیقی ملایم کارپنترز (Carpenters)، نیل دایموند و کارول کینگ نام برد. در این میان هنرمندانی با گرایش بیشتر به راک هم بودند که راد استوارت (Rod Stewart)، استیلی دن (Steely Dan) و فلیت وود مک (Fleetwood Mac) از آن جمله اند. موسیقی راک هم با ظهور گروههایی چون لد زپلین (Led Zepplin)، پینک فلوید (Pink Floyd) و کویین (Queen)، در این دوره به پیشرفت بزرگی دست یافت. موسیقی پاپ شاخه ای به نام دیسکو پیدا کرد که بهش کل غیر قابل وصفی محبوب شد و اولین ژانر از موسیقی بود که از موسیقی الکترونیک برای تبلیغات و اجراهای بزرگ استفاده کرد.
دهه 80 به بعد
موسیقی پاپ دهه 80، شاهد ظهور گروههای پانک-راک بود و گروهها و خواننده های شاخص این دهه گروه Duran Duran، The Police، Culture Club و افرادی چون Phil Collins، Michael Jackson و Madonna بودند.
در دهه 90، عده ای سودجو که به دنبال موفقیت مالی بودند و این فرمول بسیار برایشان کارساز بود، تصنیفهای عاشقانه و افسانه ای با عنوان pop ballad، را به شیوه ای به شدت سطحی و سرهم بندی شده مورد استفاده قرار دادند. این عده با دور هم جمع کردن گروهی از پسران یا دختران جوان و جذاب و خوش صدا، که همه به اجرای ترانه های مشابه میپرداختند، دوره ای را به وجود آوردند که به نام عصر گروههای پسر یا دختر نامیده میشود. از میان این گروهها که به سرعت به اوج رسیده و با سرعتی بیشتر از میان میرفتند، میتوان به گروههای انگلیسی Take That، West life و Spice girls و گروه های آمریکایی New kids on the block و Back street boys اشاره کرد. اما این گروهها با تمام شهرتشان، تنها موجب از بین رفتن عمق ترانه های عاشقانه نسل جدید شدند.

در اوایل هزاره سوم، گروههای پاپ / راک با ترانه هایی ساده برای شنیدن، به وجود آمد که Coldplay و Embrace از آن جمله اند. امروزه، طیف موسیقی پاپ با درهم تنیده شدن سبکهای مختلف گسترده تر شده است. با این وجود در طی چند سال اخیر موسیقی راک، در محبوبیت نزد عموم مردم موفقتر بوده است و از طرفی با امکاناتی که به خاطر وجود اینترنت فراهم شده است، دسترسی به انواع موسیقی بیشتر است و مردم میتوانند راحت تر سبک و موسیقی مورد علاقه خود را تشخیص داده و ترانه های خوانندگان محبوب خود را پیدا کنند. با این وجود فروش آلبومهای موسیقی در سال 2005 افزایش یافته و خواننده/ترانه سرایان و گروههای راک چارتها را در تسخیر خود درآورده اند. امروزه، هنرمندان عرصه موسیقی بیشتر از فروش آلبومها، بر روی درآمد حاصل از اجراهای زنده حساب مبکنند و گروههای راک از جایگاه خاصی در تمام فستیوالها و تورهای موسیقی برخوردارند.




تاریخ: جمعه 14 بهمن 1390برچسب:سبک پاپ,
ارسال توسط محمد مهدي

دوره قاجار

1200-1300 خورشیدی

حکومت قاجارها که در اوایل با نا آرامی های متعددی روبرو بود، در حدود سال های 1200 خورشیدی (1820 میلادی) با روی کار آمدن فتحعلی شاه به ثبات رسید. 28 سال بعد با ظهور ناصرالدین شاه، برخی هنرها از جمله موسیقی امکان رونق بیشتری یافتند و حکومت 50 ساله وی فرصت خوبی را برای گردآوری و تدوین موسیقی ایرانی فراهم آورد. حمایت مستقیم دربار ناصری از موسیقیدانان، باعث گسترش نوعی از موسیقی ایرانی گردید که امروزه به موسیقی دستگاهی یا سنتی معروف است. علاوه بر آن، با ایجاد ارتباط بین ایران و اروپا، کم کم نوعی از موسیقی غربی نیز در این دوره با شکلی متفاوت از خاستگاه خود شکل گرفت. امکان شنیدن نمونه های صوتی آن زمان تنها به کمک ضبط هایی که اواخر حکومت قاجاریه در ایران صورت گرفت، ممکن است.

موسیقی دستگاهی

رونق موسیقی دستگاهی مدیون خاندان فراهانی است. بزرگ این خاندان به نام آقا علی اکبر فراهانی (نمونه 1) در دربار ناصرالدین شاه بود و علاوه بر اجرای موسیقی، شاگردانی هم تربیت می کرد. یک نقاشی مینیاتور متعلق به آن دوره، وی را در حال آموزش ساز تار نشان می دهد.

آقا علی اکبر با داشتن چند فرزند خردسال به نام های عبدالله و حسینقلی در سن جوانی درگذشت و بار موسیقی دربار بر دوش برادر زاده اش آقا غلامحسین افتاد. وی نیز هنرش را به دو پسر عموی یتیم، ارزانی داشت و این دو کودک بعدها خود جریان ساز شدند. میرزا عبدالله و برادر کوچکترش آقا حسینقلی (نمونه های 2 و 3)، موسیقی نظام یافته دستگاهی را بسط و گسترش دادند و تحت عنوان ردیف موسیقی ایران آن را به نسل بعد منتقل کردند.

موسیقی دستگاهی این دوره بر اساس یک سنت قدیمی به سود آواز بود و تصنیف خوانی چندان رواجی نداشت. زیرا تصنیف خوانی شکل نازلی پیدا کرده بود و عموماً توسط مطرب‌ها و افراد غیرحرفه‌ای اجرا می شد. خوانندگان بزرگ موسیقی ایران چنین باور داشتند که تصنیف خوانی اصولاً کار زنان است. گر چه دو تصنیف ساز بزرگ عصر قاجار یعنی علی اکبر شیدا و عارف قزوینی (نمونه های 7 و 8) کمی ذهنیت موجود را با آثار هنری خود عوض کرده بودند ولی همچنان تصنیف در بین خوانندگان مطرح، جایگاه مناسبی نداشت و کمتر اجرا می شد. موسیقیدانان معتبر معمولاً تصنیف نمی‌ساختند و یا اگر می‌ساختند نام خود را ذکر نمی‌کردند. بیشتر آثار ضبط شده دوره قاجار شامل انواع تصانیف، تکنوازی و اجرای آواز با همراهی سازهایی مثل تار، کمانچه، سنتور و نی هستند.

علاوه بر خاندان فراهانی، دو تصنیف ساز بزرگ اواخر دوره قاجار به نام های علی اکبر شیدا و عارف قزوینی نقش قابل توجهی در شکل گیری موسیقی این دوره داشتند. عارف قزوینی تمایلات انقلابی داشت و تقریباً تمام آثارش متوجه جریان انقلاب مشروطه بود. در عین حال آثار زیادی با مضامین عاشقانه ساخت.

اما علی اکبر شیدا به طور کامل در فضای عاشقانه بود و خود را درگیر مسائل سیاسی اجتماعی نکرد. تصانیف زیادی از وی به جا مانده است که در تاریخ تصنیف سازی ایران کم نظیرند.

موسیقی نظام

وقتی ناصرالدین شاه برای نخستین بار به سفر اروپا رفت، هنگام استقبال رسمی، از ساز و برگ موسیقی نظام و تشریفات فرانسوی ها خیلی خوشش آمد و دستور داد چنین تشکیلاتی برای ایران هم درست بشود. در نتیجه دو کارشناس موزیک نظام به نام های بوسکه (Boske) و رویون (Royun) از پاریس وارد تهران شدند و در سال 1235 خورشیدی یک دسته موزیک نظامی به نام "دسته موزیک سلطنتی" تشکیل دادند. سیزده سال بعد معاون اول گارد پیاده نظام فرانسه به نام آلفرد ژان باتیست لومر (نمونه 11) به استخدام دولت ایران درآمد و با رونق دوباره دسته موزیک سلطنتی، در مدرسه دارالفنون به آموزش موسیقی مشغول شد. موسیو لومر شاگردان زیادی تربیت کرد و به همه آن ها خط نت موسیقی یاد داد تا آهنگ های مختلف را بنویسند و اجرا کنند. وی همچنین برخی از آوازهای ایرانی را برای پیانو تنظیم و اجرا کرد که با اصل آوازها، تفاوت قابل ملاحظه ای داشتند. زیرا غالب آوازهای ایرانی در چارچوب فواصل ماژور و مینور قرار ندارند و او ناگزیر بود همه این ها را با پیانویی بنوازد که اساساً برای نواختن موسیقی غربی درست شده بود و نه موسیقی شرقی با فواصل غیر اروپایی.

لومر علاوه بر این ها، تعدادی مارش و سرود برای مناسبت های مختلف ساخت تا در هنگام جشن های دولتی اجرا شود. از جمله ساخت نخستین سرود ملی ایران (نمونه 13) بود که در تیر ماه 1252 به لومر سفارش دادند. این سرود که از ابتدا بی کلام بود و به سلام شاهی شهرت داشت، در سال 1284 خورشیدی برای نخستین بار نسخه ای از آن به رهبری موسیو لومر ضبط گردید. ولی امروزه یکی از ترانه سرایان ایران به نام بیژن ترقی روی آن ترانه ای سروده و آهنگ آن با تنظیم پیمان سلطانی (نمونه 14 و 15) توسط خواننده جوان سالار عقیلی خوانده شده است.

آموزش های موسیو لومر در مدرسه دارالفنون، کم کم به بار نشست و تعدادی از هنرجویان توانستند در دسته های مختلف به نوازندگی بپردازند. از جمله تشکیل "ارکستر شاهی" (نمونه 17) به سرپرستی علی اکبر خان شاهی بود که برنامه های متعددی را در جشن های دربار اجرا می کرد.

یکی از ویژگی های نخستین هنرجویان موسیقی این بود که سازهای غربی مثل فلوت و کلارینت را در فضای موسیقی ایرانی به صدا در می آوردند. این سازها از نظر ساختمان اصولاً برای نواختن موسیقی های شرقی طراحی نشده بودند. با این وجود، علاقه و پشتکار آن هنرجویان باعث شد تا اجرای برخی دستگاه ها و آوازهای خاص موسیقی ایرانی با این سازها میسر شود. تبحر برخی نوازندگان آن دوره در نواختن فلوت و کلارینت با لحن ایرانی چنان بالا بود (نمونه 19) که شنونده ایرانی، کمتر احساس یبگانگی با صدای این سازها می کرد. امروزه با گذشت حدود یکصد سال از آن زمان، نوازندگانی که بتوانند با سازهای بادی غربی، موسیقی اصیل ایرانی را اجرا کنند، بسیار کمیابند.

موسیقی عامیانه

در دوره قاجار، فاصله کمی بین موسیقی با مضامین جدی و موسیقی عامیانه در حوزه‌ی تصنیف خوانی بود. در نتیجه هنرمندان مربوطه علاوه بر خواندن اشعار فاخر و غالباً نخبه گرا، گاه اشعاری عامیانه هم می خواندند. با این وجود عده ای نیز در خواندن و نواختن تصنیف‌های عامیانه تبحر ویژه ای داشتند (نمونه ٢١ و 22). در مجموع، دو فرهنگ رسمی و عامیانه تا حدی در هم ادغام بود و جلوه های مختلفی از موسیقی ایرانی توسط هنرمندان عرضه می شد. با این توضیح که موسیقی عامیانه ایرانی از نظر چارچوب تفاوت زیادی با ردیف موسیقی ایران نداشت. فقط جنس اشعار و برخی حالات بیانی آن فرق می کرد.

موسیقی انقلابی

تا پیش از وقوع نهضت مشروطه در 1285 خورشیدی (1906 میلادی)، موسیقی رایج در شهرهای بزرگ غالباً مضامین عاشقانه، سرگرم کننده و گاه بسیار بی ارزش داشت. چنان که عارف قزوینی تصنیف سرای نامدار عصر مشروطه در کتابش می نویسد: "وقتی من به ساختن تصنیف های میهنی روی آوردم، این هنر چنان تنزل یافته بود که حتی برای گربه شاه نیز تصنیف می ساختند". با صدور فرمان مشروطیت در سال 1285 توسط مظفرالدین شاه، نوع حکومت از پادشاهی مطلقه به سلطنت مشروطه تغییر یافت. اما این تحول سیاسی چندان دوام نیاورد و چند ماه بعد از آن که شاه بیمار درگذشت، جانشین او محمد علی شاه فرمان پدر را باطل کرد و دوباره حکومت استبدادی برقرار شد. این دوره سه ساله که در تاریخ سیاسی ایران به استبداد صغیر شناخته می شود، سرآغاز تحولاتی در موسیقی شهری ایران بود. عارف قزوینی شاعر، ترانه سرا و خواننده عصر مشروطه (نمونه 22) در ارتباط با وقایع تلخ این دوران تصانیف ویژه ای ساخت و با صدای پرتوان خود اجرا کرد. این تصانیف از آن جا که حرف روز جامعه بودند و از طرفی با ظرافت های خاص موسیقی ایرانی پیوند داشتند، دهان به دهان منتشر شدند و موج مخالف مردمی با حکومت استبدادی شدت گرفت. عارف قزوینی برای کشته شدن جوانان، سرداران و جو خفقان آن زمان به تناسب آثاری پدید آورد (نمونه 23) که سال های بعد این نمونه ها، به عنوان سرمشق آثار مشابه درآمدند.

دوره پهلوی اول

1301-1320 خورشیدی

سال 1300 خورشیدی (1921 میلادی) آغاز حکمرانی رضاخان میر پنج است. در این سال وی ابتدا وزیر جنگ بود و دو سال بعد به نخست وزیری رسید و سپس در سال 1304 خورشیدی (1925 میلادی) به طور رسمی انقراض سلسله قاجاریه را اعلام کرد و تاج پادشاهی بر سر گذاشت. جریان موسیقی در دوره حکومت 16 ساله او کم و بیش بر مدار سابق پیش می رفت، اما بازگشت کلنل علی نقی وزیری از اروپا و راه اندازی نخستین مدرسه موسیقی در سال 1302 خورشیدی (1923 میلادی) به سبک غربی، موسیقی ایران در مسیر جدیدی قرار گرفت و برخی از هنرآموزان مدرسه اش مانند روح الله خالقی، درسال های بعد جریان ساز شدند.

موسیقی دستگاهی

چهره های شاخص موسیقی دستگاهی در این دوره علی اکبر شهنازی (نمونه ٤ ) فرزند خلف آقا حسینقلی، مرتضی نی داوود ( نمونه ٢) شاگرد برتر درویش خان، قمرالملوک وزیری ( نمونه ١٠)، سید حسین طاهر زاده ( نمونه ٩)، ابوالحسن اقبال آذر ( نمونه ١٣)، رضاقلی میرزا ظلی ( نمونه ٦ ) و تاج اصفهانی ( نمونه ١٤) بودند. در کنار ایشان شاعر بلند آوازه ای مانند ملک الشعرای بهار (نمونه ١ ) نیز با ساخت ترانه های ماندگار نقش مهمی در موسیقی زمان خود ایفا کرد. مانند ترانه "مرغ سحر" که با آهنگ مرتضی نی داوود و صدای قمرالملوک وزیری برای نخستین بار اجرا شد و سال های بعد نیز محبوبیت خود را همچنان حفظ کرد. تفاوت قابل ملاحظه در اجرای موسیقی این دوره نسبت به دوره پیشین، رونق سازهایی مثل ویولون و پیانو بود که معمولاً به تنهایی و یا در کنار دیگر سازهای ایرانی به خدمت گرفته می شدند. بیشتر همنوازی های این دوران با تار، سنتور، ویولون و پیانو ضبط شده است. در این میان، تار تنها ساز ایرانی بود که اقتدار گذشته اش را با وجود نوازندگان ممتازی مثل مرتضی نی داوود و علی اکبر شهنازی همچنان حفظ کرد.

موسیقی ارکستری

موسیقی ارکستری ایران که بنیانگزارش موسیو لومر بود، در دوره پهلوی نیز توسط پیروان او دنبال شد. افرادی مانند ابراهیم منصوری، موسی معروفی و علی نقی وزیری با ارکسترهای زیر دست خود، آثار مختلفی را به ضبط رساندند. خوشبختانه ضبط های این دوره (نمونه های ١٧و 18ب و ١٩ب و٢١ و ٢٣) به مراتب کیفیت بالاتری داشتند، در نتیجه صداهای مختلف ارکستر را به راحتی می توان شنید.

سال 1313 (1934 میلادی) یک ارکستر به سبک غربی با نام "ارکستر سمفونیک بلدیه" در تهران شکل گرفت که بعدها همین تشکیلات به ارکستر سمفونیک تهران تغییر نام داد. در واقع صورت تکامل یافته دسته موزیک نظام مربوط به دوره قاجار در اندازه ای بزرگ تر شکل گرفت. این ارکستر تا مرداد ماه 1320 (1941 میلادی) با اجرای آثاری از بتهوون beethoven ، دورژاک Dvořák ، پوچینی Puccini ، اسمتانا Smetana و ... کنسرت های متعددی در تهران برگزار کرد و با وقوع حمله متفقین به ایران در سوم شهریور 1320خورشیدی (1941 میلادی) از هم پاشید.

موسیقی عامه پسند popular

در دوره پهلوی اول، با وجود آن که بیشتر هنرمندان موسیقی ایرانی با ظواهر و ابزار موسیقی غربی آشنا شده بودند، موسیقی عامیانه Folk شهری، کم و بیش بر مدار پیشین حرکت می کرد و در واقع همچنان حال و هوای سنتی خود را داشت. علت آن بود که نخستین رویارویی ایرانیان با موسیقی غرب، در ابتدا با موسیقی هنری آن ها بود و تا سال 1320 هنوز نمونه موسیقی های عامه پسند غربی موسوم به پاپ در ایران معرفی نشده بودند تا بر موسیقی عامیانه ایرانی تأثیر بگذارند. در واقع شکل ظاهری موسیقی عامیانه ایرانی، با موسیقی های هنری اش تفریباً یکسان بود. اما کلام آن ها کاملاً تفاوت داشت. در این دوره با رونق ویولن و پیانو، در کنار موسیقی عامیانه شهری، گونه ای دیگر از موسیقی مورد علاقه توده ها تحت عنوان موسیقی عامه پسند پدید آمد. هنرمندانی مانند ابوالحسن صبا و موسی معروفی که فعالیت اصلی شان در حوزه موسیقی دستگاهی ایران بود، در این خصوص هم آثاری پدید آوردند (نمونه ٢٥). سید جواد بدیع زاده نیز که همانند ایشان در حوزه موسیقی دستگاهی فعال بود، بسیاری از تصانیف عامه پسند (نمونه ٢٧) زمان خود را می خواند.

موسیقی مذهبی

یکی از ویژگی های آوازخوانان عصر قاجار و دوره پهلوی، آشنایی شان به موسیقی مذهبی بود. به طوری که برخی از ایشان در مواقعی از سال به طور جدی به اجرای موسیقی مذهبی می پرداختند (نمونه ٣٠ و ٣٢). افراد دیگری بودند که فقط در حوزه موسیقی مذهبی مثل مناجات خوانی و تعزیه فعالیت داشتند.

دوره رادیو

1320-1356 خورشیدی

راه اندازی رادیو ایران در اردیبهشت ۱۳۱۹ (۱۹۴۰ میلادی) نقطه عطفی در تاریخ موسیقی ایران محسوب می شود. زیرا برای نخستین بار توده مردم امکان شنیدن اجراهای زنده را یافتند و از آنجا که دستگاه گرامافون در اختیار همگان نبود، رادیو توانست بیشترین حجم موسیقی را به گوش مردم برساند. حتی آن هایی که رادیو نداشتند، می توانستند در طول ساعت های پخش موسیقی در پاتوق های عمومی نظیر قهوه خانه ها و گاه منزل اعیان و اشراف از نعمت موسیقی زنده برخوردار شوند. دوره رادیو در تاریخ موسیقی ایران را می توان دوره رونق هنر موسیقی دانست. گر چه صنعت ضبط گرامافون حتی پیش از رادیو وجود داشت ولی چون فراگیر نشده بود، تأثیر قابل ملاحظه ای در گسترش موسیقی نداشت. در نتیجه بیشترین حجم موسیقی فقط از طریق پخش اجراهای زنده رادیویی به گوش مردم می رسید. شنونده ها نیز به این روند عادت کرده بودند و همه روزه پس از کارهای روزانه در ساعات غروب و اوایل شب، به پای رادیو می نشستند تا تازه ترین اجراهای هنرمندان شان را بشنوند.

موسیقی دستگاهی

سال های نخست از دوره رادیو، موسیقی دستگاهی کم و بیش بر مدار سابق پیش می رفت. غالب اجراها یا تکنوازی بود و یا با گروه های کوچک سه تا پنج نفره شکل می گرفت. سازهای مورد استفاده نیز به طور معمول، تار، سنتور، ویولون، تنبک و گاه پیانو بود. افرادی مثل تاج اصفهانی (نمونه ۱ و ۲) که از دوره پهلوی اول فعالیت چشمگیر داشتند، در اوایل دوره رادیو نیز با همان شیوه سابق خود کار می کردند. این روند کم کم جای خود را به ارکسترهای کوچک و بزرگ داد. ارکسترهایی که دقیقاً از الگوی غربی پیروی نمی کردند. در واقع ایرانی ها ترجیح دادند بخشی از سازهای غربی و چند ساز ایرانی را در کنار هم قرار دهند تا به ترکیب مورد نظر خود برسند. این ترکیب که بعداً به ارکستر "گلها" معروف شد، نزدیک به 30 سال جلودار موسیقی ایران بود. شکل گیری مجموعه برنامه های رادیویی موسوم به گلها، مدیون تلاش های فردی موسیقی دوست به نام داوود پیرنیا (نمونه ۳) در مدیریت رادیوی آن زمان بود. ارکستر گلها از مجموعه سازهای غربی، سازهای خانواده ویولون، کلارینت، فلوت و پیانو را در اختیار داشت و از سازهای ایرانی، فقط تار و تنبک این شانس را یافته بودند تا در تولید موسیقی آن دوره نقشی بازی کنند. آهنگسازان شاخص این نوع موسیقی عبارتند از: حسین یاحقی (نمونه ۶)، مجید وفادار، روح الله خالقی (نمونه ۴۹ و ۵۰)، همایون خرم (نمونه ۲۰ و ۲۱)، علی تجویدی (نمونه ۱۵ و ۱۶)، پرویز یاحقی (نمونه ۱۷)، جواد معروفی (نمونه ۱۱ و ۱۲) و اکبر محسنی (نمونه ۲۲). همچنین خوانندگانی که در کنار این آهنگسازان درخشیدند، افراد چون عبدالعلی وزیری، غلامحسین بنان(نمونه ۲۳ و ۲۴)، منوچهر همایون پور (نمونه ۷ و ۸)، تاج اصفهانی، حسین قوامی معروف به فاخته ای، داریوش رفیعی (نمونه ۴ و ۵)، مرضیه، عصمت باقر پور معروف به دلکش (نمونه ۱۸ و ۱۹)، اسماعیل ادیب خوانساری و بانو الهه بودند. ساز پیانو که در دوره قاجار، کم و بیش مورد استفاده قرار می گرفت، در دوره پهلوی اول رونق بیشتری یافت. اما شیوه استفاده از آن به دلیل نداشتن برخی فواصل خاص موسیقی ایرانی، کمی رنگ و بوی غربی داشت. ضمن این که نوازندگان پیانو فقط قادر بودند بخش هایی از موسیقی ایرانی مثل ماهور، بیات اصفهان و تا حدودی دستگاه همایون را بنوازند. مرتضی محجوبی (نمونه 9 و 10) از جمله نوازندگانی بود که دوست داشت همه موسیقی ایرانی را بر شستی های پیانو جاری سازد. به همین دلیل کوک ساز را تغییر داد و موفق شد بخش هایی مثل آواز افشاری، آواز دشتی، آواز بیات ترک، دستگاه سه گاه و ... را نیز بنوازد. شیوه ابداعی مرتضی محجوبی به خودش منتهی شد و نسل بعد راه او را تمام و کمال ادامه نداد. از جمله می توان به جواد معروفی (نمونه 11 و 12) اشاره کرد که پیانو را گاه همانند محجوبی و گاه بدون کوک ایرانی و در همان چارچوب غربی اش می نواخت. او به جای تغییر کوک سعی داشت موسیقی ایرانی را با فواصل گام معتدل بر روی پیانو اجرا کند. در واقع چارچوب موسیقی وی بر اساس سنت ردیف دستگاهی استوار بود ولی به دلیل استفاده از برخی تکنیک های غربی، لحن موسیقی اش همانند پیانوی محجوبی سنتی نبود و حالتی نیمه ایرانی و نیمه غربی داشت. یک از پیشروان موسیقی دستگاهی در دوره رادیو، ابوالحسن صبا (نمونه 13 و 14) بود که هم آموزش های دوره قدیم را درک کرده و هم با ساز و کار موسیقی ارکستری آشنا بود. وی قوی ترین نقش آموزش موسیقی در دوره خود را بازی کرد. شاگردان او مانند همایون خرم، فرامرز پایور،حسین تهرانی، حسن کسایی، فرهاد فخرالدینی، رحمت الله بدیعی و علی تجویدی در سال های بعد عموماً سکاندار حرکت های پیش رونده بودند. صبا سه تار را نزد درویش خان و ویولون را نزد حسین خان اسماعیل زاده آموخته بود. وی در خلوت خویش سه تار می نواخت ولی در رادیو، به نوازندگی ویولون می پرداخت. قطعات زیادی از او بر جای مانده است که جزو زیباترین آثار موسیقی ایرانی به حساب می آیند. صبا یکی از نادر موسیقیدانان ایرانی است که قادر به نوازندگی سازهای زیادی بود. به جز ویولون و سه تار که ساز اصلی اش بودند، با نی، سنتور، تنبک و تار نیز آشنا بود. جریان موسیقی گلها در دوره رادیو، هر چه بیشتر به انتهای خود نزدیک می شد، از سازهای غربی فاصله می گرفت و سازهایی نظیر سنتور و قانون کم کم به کار گرفته می شدند. گر چه در همه انواع آن، حضور ویولون ها حتمی بود. علاوه بر تولید انواع قطعات با کلام و بی کلام، بخشی از جریان موسیقی رادیو مربوط به تکنوازی هنرمندان صاحب سبک این دوره بود که در آن زمان شنوندگان زیادی داشت و افراد زیادی با علاقه فراوان، برنامه تکنوازی آن ها را از رادیو دنبال می کردند. عموماً تکنوازی ها با دکلمه اشعار همراه بود و گاه خواننده ای نیز در کنار آن به اجرای آواز می پرداخت. تنبک نیز معمولاً به عنوان ساز همراه در بیشتر برنامه های تکنوازی حضور داشت. شیوه نوازندگی همه این تکنوازان دارای ویژگی های مخصوصی بود که در تاریخ موسیقی از آن گاه با عنوان رادیویی و گاه با عنوان رمانتیک یاد می شود. توجه به لطافت صدای ساز و دوری از حالت های حماسی گونه و برانگیزاننده از ویژگی های تکنوازان رادیویی بود. تکنوازان شاخص آن زمان، افرادی چون ابوالحسن صبا نوازنده ویولون، احمد عبادی نوازنده سه تار (نمونه 29 و 30)، علی اصغر بهاری نوازنده کمانچه، جلیل شهناز نوازنده تار (نمونه 32)، همایون خرم نوازنده ویولون (نمونه 20)، پرویز یاحقی نوازنده ویولون (نمونه 27 و 28)، حسن کسایی نوازنده نی (نمونه 33 و 34)، فرامرز پایور نوازنده سنتور، حسین تهرانی نوازنده تنبک، امیر ناصر افتتاح نوازنده تنبک، رضا ورزنده نوازنده سنتور (نمونه 35 و 36) و مجید نجاهی نوازنده سنتور بودند. سیطره بی چون و چرای سازهای خانواده ویولون و دیگر سازهای غربی بر موسیقی ایرانی که در این دوره شکل گرفته بود، انگیزه ای شد تا جمعی از موسیقیدانان، پژوهشگران و سازندگان ساز به سمت سازآرایی (ارکستراسیون) خالص ایرانی متمایل شوند. در سال های حدود 1341خورشیدی (1962 میلادی) جریانی از موسیقی ایرانی به تدریج شکل گرفت که در ابتدا علاقه زیادی به تغییر نظام گروه نوازی رایج داشت. بدین منظور توجه ویژه ای به احیای سازهای مهجور و حتی گمشده موسیقی قدیم ایران شد و در کارگاه ساخت ساز وزارت فرهنگ و هنر، تجربه های متفاوتی صورت گرفت. پیرو این حرکت، موسیقیدانی به نام مهدی مفتاح گروه بزرگی از سازهای ایرانی موجود و همچنین احیا شده را تشکیل داد. اما در عمل چندان موفق نبود تا این که چند سال بعد یک نوازنده زبده سنتور و از شاگردان مکتب موسیقی ابوالحسن صبا، تجربه مهدی مفتاح را بار دیگر تکرار کرد و موفق شد گروه نوازی با سازهای ایرانی را رونق دهد. فرامرز پایور به جای آن که تغییر صد در صدی در الگوی سازآرایی آن زمان بدهد، گروهی از سازهای ویولون را در کنار برخی سازهای ایرانی مثل تار، سنتور، نی، کمانچه و تنبک قرار داد. وی کم کم از عود و ساز بازسازی شده ای به نام قیچک نیز در گروه نوازی جدید استفاده کرد. پایور در طول بیست سال پس از این نوآوری، به تدریج از حضور ویولون ها کاست تا جایی که در اواخر دوره بازگشت، تمام سازهای گروه پایور ایرانی بودند (نمونه 37 و 38 و 39). از ویژگی های موسیقی او، تنظیم های چند بخشی ویژه موسیقی ایرانی بود، به طوری که در مجموع صدای غربی به گوش مخاطب نمی رسید. اما در دوره پیش از وی، تنظیم های ارکستری علی نقی وزیری چنین نبودند و گاه نوع ترکیب صداهای متفاوت، باعث تداعی هارمونی غربی در گوش مخاطب ایرانی می شد. موسیقی پایور به طور کل مستقل از جریان رادیو بود و از شیوه علی نقی وزیری هم تبعیت نمی کرد. چندی پس از شکل گیری گروه های موسیقی با ترکیب صد در صد ایرانی، میل به بازآفرینی ترانه های محلی نیز فزونی یافت. گر چه از سال های گذشته به ویژه در دوره رادیو، نغمات محلی همواره با شکل های گوناگون به گوش مردم می رسید. اما غالب روایت های این چنینی، با ترکیبی از سازهای ایرانی و غربی همراه بود یا گاهی یک آهنگ محلی صرفاً برای پیانو تنظیم و اجرا می شد. در چنین شرایطی برای نخستین بار فرامرز پایور با استفاده از گروه نوازی ابداعی خود، برخی ترانه های محلی خراسان را با کمک خواننده ای برخاسته از همین دیار بازآفرینی کرد و کارش بسیار مورد توجه عموم قرار گرفت. خانم سیما بینا (نمونه 40 و 41) که اصالتاً بیرجندی بود، موفق شد چندین ترانه معروف خراسان را با همراهی گروه پایور به گوش مردم ایران برساند. ویژگی برجسته این ترانه های بومی آن بود که غالباً ریتم لنگ داشتند و تا آن موقع موسیقی شهری ایران با چنین ریتم هایی آشنا نبود.

موسیقی ارکستری به سبک موسیقی کلاسیک غربی

رونق دوباره موسیقی ارکستری در ایران پس از پایان جنگ جهانی دوم 1324 خورشیدی (1345 میلادی) صورت گرفت. در ابتدا پرویز محمود، پرورش یافته مکتب موسیقی هنری غرب سکان هدایت این نوع موسیقی را به دست گرفت. او تنها چند سال در این منصب بود و با مهاجرت اش به آمریکا جایش را به روبیک گرگوریان داد و عملاً از صحنه تأثیرگذاری بر موسیقی ارکستری ایرانی فاصله گرفت. گرگوریان هم یک سال بعد از وی به آمریکا رفت. در دوره رادیو، برای نخستین بار نسلی از آهنگسازان ایرانی به وجود آمدند که گاه کاملاً غربی و گاه در فضایی دوگانه ایرانی و غربی می توانستند آفرینش هنری داشته باشند. از آهنگسازان شاخص این دوره می توان از روبیک گرگوریان، حشمت سنجری (نمونه 42 و 43)، امین ا... حسین، مرتضی حنانه، ثمین باغچه بان (نمونه 44 و 45)، حسین دهلوی، هوشنگ استوار و امانوئل ملک اصلانیان نام برد. جریان موسیقی ارکستری ایرانی با حضور حسین دهلوی (نمونه 46 و 47) در عرصه تولید و اجرای این نوع موسیقی، رنگی بومی به خود گرفت و همانند آثار هنری موسیقی غرب، به گوش ایرانیان چندان غریبه نبود. دهلوی با ساخت قطعه سبکبال در سال 1333 نمونه ای از توانمندی موسیقی ایرانی در بیانی جدید را به نمایش گذاشت.

موسیقی حماسی و میهنی

در سوم شهریور 1320 (24 آگوست 1941 میلادی) در حالی که جنگ جهانی دوم هنوز ادامه داشت، مرزهای شمالی و جنوبی ایران از سوی نیروهای متفقین مورد حمله قرار گرفت و در فاصله کمتر از 10 روز، کشور به اشغال ارتش های روس، انگلیس و آمریکا درآمد. این رویداد تلخ به طور طبیعی بر همه شئون زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان تأثیر گذاشت. از جمله هنرمندان حوزه شعر و موسیقی ایرانی واکنش نشان دادند و نخستین اعتراض آن ها در قالب یک سرود ملی-میهنی جلوه گر شد. این سرود با شعری از دکتر حسین گل گلاب (نمونه 48) و آهنگ روح الله خالقی (نمونه 49 و 50) برای نخستین بار در 27 مهر 1323 خورشیدی (18 اکتبر 1944 میلادی) در دبستان نظامی تهران در حضور تعدادی از خارجیان اشغالگر به اجرا درآمد و چون شعر و آهنگ آن بسیار جذاب و گیرا بود؛ از سوی وزیر فرهنگ وقت، مقرر شد نسخه ای از آن ضبط شود و هر روز از رادیو به گوش مردم برسد. سرود معروف "ای ایران" در ابتدا با اجرای گروه کر صورت گرفت ولی بعدها توسط خوانندگانی مانند، غلامحسین بنان، حسین سرشار، اسفندیار قره باغی و رشید وطن دوست به صورت کر و تکخوان نیز به اجرا درآمد. این سرود با گذشت سال های متمادی و تحولات عظیم سیاسی و اجتماعی، هیچ گاه اعتبار خود را از دست نداد و امروزه تنها آهنگ ملی ایران محسوب می شود که بیشترین شنونده را دارد.موسیقی حماسی - میهنی این دوره پس از سرود "ای ایران" باز هم جریان داشت. در واقعه سال 1325 خورشیدی (1946 میلادی) که استان آذربایجان ایران توسط جعفر پیشه وری با پشتیبانی کمونیست های روسی (شوروی سابق) اعلام خود مختاری کرد، دولت و مردم ایران، این جدایی را تاب نیاوردند و حکومت خود خوانده جعفر پیشه وری بر شهر تبریز یک سال بیشتر دوام نیاورد. پس از بازگشت آذربایجان به آغوش میهن، روح الله خالقی بار دیگر با ساختن سرود آذربایجان ایفای نقش کرد. همچنین در سال های 1331 تا 1332 که اوج نهضت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق بود، سرود "30 تیر" به مناسبت وقایع روز سی ام تیر 1331 خورشیدی (1952 میلادی) توسط حسین ملک نوازنده سنتور ساخته شد. وی پس از کودتای 28 مرداد 1332 (1953 میلادی) بر علیه حکومت قانونی دکتر محمد مصدق که با پشتیبانی آشکار آمریکا صورت گرفت، به جرم ساختن همین سرود، توسط حکومت وقت به چند ماه زندان محکوم شد.

موسیقی عامه پسند

جریان موسیقی عامه پسند در ابتدای دوره رادیو از نظر ترکیب سازهای مورد استفاده، همانند موسیقی دستگاهی بود. گاه خود موسیقی، چندان رنگ و بوی عامه پسند نداشت و فقط کلامش می توانست تفاوت قابل ملاحظه ای را برای مخاطب ایجاد کند. در مواردی نیز جنس موسیقی به خاطر نوع بیانش، حالتی عامه پسند پیدا می کرد که معمولاً سازهای مورد استفاده در آن تار، ویولون و تنبک بودند. غالب خوانندگان این نوع موسیقی صاحب شهرت زیادی نبودند. زیرا اصولاً هنرشان در محافل شادمانی و کافه ها عرضه می شد. گاه خوانندگان موسیقی هنری نیز به خواندن تصانیف عامه پسند می پرداختند که سید جواد بدیع زاده سرشناس ترین آن هاست. برخی بازیگران تئاتر مانند مرتضی احمدی (نمونه 51 و 52) نیز بنا به ذوق شخصی گاهی به خواندن چنین تصانیفی مبادرت می کردند. گر چه او بازمانده ای از نوعی موسیقی عامیانه شهری موسوم به روحوضی بود و چندان ارتباطی به موسیقی عامه پسند در حال شکل گیری نداشت. در کنار موسیقی عامه پسند ایرانی، نوعی از موسیقی عامه پسند به سبک غربی نیز شکل گرفت که از انواع موسیقی کلاسیک و پاپ غربی بهره می برد. چهره های شاخص این نوع موسیقی نوع موسیقی، محمد نوری (نمونه 53 و 54)، ویگن دردریان (نمونه 55 و 56) و حسن گل نراقی (نمونه 57 و 58) بودند. پیروان این نوع موسیقی کاملاً بر اساس گام های تعدیل شده غربی حرکت می کردند و بنابراین در آثار آن ها هیچ نشانی از برخی الحان موسیقی ایرانی شنیده نمی شد. حتی ملودی هایی که رنگ و بویی کاملاً ایرانی داشتند، در نگاه ایشان با تغییرات گسترده اجرا می شدند. زیرا سازهای مورد استفاده آن ها نیز قادر نبودند فواصل خاص موسیقی ایرانی مانند بیات ترک، افشاری، سه گاه و غیره را اجرا کنند. در کنار نمونه های غربی گونه، انواعی از موسیقی عامه پسند نیز با اتکاء بیشتر به عناصر موسیقی دستگاهی و استفاده از سازهای ایرانی و گاه سازهای غربی به وجود آمد. خوانندگانی چون اکبر گلپایگانی (گلپا) (نمونه 25 و 26)، هایده، مهستی، حمیرا و حسین خواجه امیری (نمونه 59 و 60) معروف به ایرج از این دسته اند. این افراد در حوزه موسیقی دستگاهی به شیوه برنامه گلها نیز آثار متعددی را خوانده اند. گونه ای دیگر از موسیقی عامه پسند این دوره، ترکیبی ایرانی-عربی داشت. شعر فارسی با موسیقی هایی گاه تمام عربی و گاه نیمه ایرانی و نیمه عربی همراه می شد. خوانندگان پرآوازه این شیوه، داوود مقامی (نمونه 61 و 62)، نعمت الله آغاسی( نمونه 63 و 64) و جواد یساری بودند. استفاده گسترده از ساز قانون و عود که به تازگی از کشورهای عربی وارد فرهنگ موسیقی ایرانی شده بود و همچنین استفاده کامل از برخی آهنگ های خوانندگان سرشناس عرب نظیر ام کلثوم از مشخصات بارز این نوع موسیقی است. جریان موسیقی عامه پسند ایرانی در اوایل دهه پنجاه خورشیدی با ظهور آهنگسازانی مانند منوچهر چشم آذر، واروژ هاخباندیان معروف به واروژان (نمونه 65 و 66) و بابک بیات، شکل متفاوتی پیدا کرد. عمده ابزار و مواد مورد استفاده این جریان، ساز و کار موسیقی غربی بود و ارتباط کمی با ویژگی های موسیقی سنتی ایران داشت. ولی شیوه پرداخت آثارشان چنان بود که به سرعت مورد توجه عموم قرار گرفت و به عنوان یک الگوی موفق طرفداران زیادی پیدا کرد. این جریان موسیقایی کم کم در بین توده ها با عنوان پاپ شهرت یافت و سال های بعد نیز غالب آثار عامه پسند موسیقی ایرانی، با همین عنوان شناخته می شدند. شاخص ترین خوانندگان این شیوه، فائقه آتشین معروف به گوگوش، ابراهیم حامدی معروف به ابی، فریدون فروغی (نمونه 67 و 68)، کورش یغمایی (نمونه 69 و 70) و فرهاد مهراد بودند. با وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 خورشیدی و پیرو آن آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که 8 سال به طول انجامید، پرونده موسیقی عامه پسند به سبک غربی که پاپ نیز خوانده می شد، به مدت حدود 15 سال در داخل کشور بسته شد و در دوره های بعد بر اساس معیارهای روز و گاه تأثیر پذیری از ادوار گذشته بار دیگر به حیات خود ادامه داد.

موسیقی مذهبی

موسیقی مذهبی ایران، به علت وجود هم زمان دو گرایش بزرگ دین اسلام یعنی شیعه و سنی، از غنای زیادی برخوردار است. در این میان موسیقی مذهبی شیعیان از دیگر گونه های اسلامی، پر رنگ تر است. زیرا شیعیان برای سوگواری بزرگان مذهبی خود، برنامه های مفصلی دارند، در حالی که موسیقی مذهبی سنی ها بیشتر معطوف به مناجات خوانی و مولودی خوانی به مناسبت میلاد بزرگان دینی که معمولاً این نوع موسیقی به صورت همراهی ساز و آواز است. اما در شکل اجرایی موسیقی مذهبی شیعیان در بیشتر موارد بدون ساز و صرفاً با اجرای آواز تکی و یا گروهی صورت می گیرد. پر رنگ ترین نمود موسیقی سوگواری شیعیان، مجموعه برنامه های سالانه ای است که در ماه های محرم و صفر برای پاسداشت سومین امام شهیدشان برگزار می شود. این نوع موسیقی در دو روز تاسوعا و عاشورا از ماه محرم، به اوج خود می رسد. قیام خونین حضرت امام حسین (ع) در روز دهم ماه محرم سال 61 هجری قمری (681 میلادی) که با خشونت زیادی توسط سپاهیان یزید ابن معاویه سرکوب شد، بهانه این نوع سوگواری است. اشکال مهم موسیقی سوگواری عبارتند از: نوحه، مصیبت خوانی، منقبت خوانی و روضه.

نوحه

آهنگی ریتمیک است و معمولاً با سرعت پایین اجرا می شود. یک نفر به عنوان تک خوان، مسئولیت اصلی اجرای موسیقی را بر عهده دارد و مخاطبان نیز ضمن سینه زدن که نقش نوعی ساز کوبه ای را بازی می کند، به صورت تناوبی اشعاری را تکرار می کنند (نمونه های 71 و 72 و 73). گاهی نیز برخورد دو صدای تک خوان و گروه عزادار، منجر به نوعی موسیقی دوصدایی می شود.

مصیبت خوانی

گونه ای آواز مذهبی است که به صورت آزاد جریان دارد و تنها توسط تک خوان اجرا می شود. مخاطبان نیز گاه با ناله و زاری مشارکت می کنند ولی در مجموع، نقش برجسته ای در شکل گیری آن ندارند (نمونه 74 و 75). مصیبت خوان معمولاً در دستگاه های شور، همایون و سه گاه به اجرای آواز می پردازد. در اشکال سنتی آن، فضای بینابینی گفتار-موسیقی نیز شنیده می شود. یعنی خواننده در برخی لحظات به گونه ای می خواند که نه حالت گفتاری دارد و نه کاملاً آوازی. این رویکرد مواقعی انجام می گیرد که خواننده می خواهد، مطالب طولانی را به سرعت انتقال دهد. در نتیجه برای اجرای شکل آوازی اشعار و دیگر مطالب گفتنی، خیلی درنگ نمی کند.

منقبت خوانی

گاه مجری موسیقی مذهبی در ستایش بزرگان دینی اشعاری را در قالب های مشهور شعر فارسی همانند غزل و قصیده می خواند که به این نوع موسیقی آوازی، منقبت خوانی، قصیده خوانی و یا غزل خوانی می گویند (نمونه های 76 و 77). منقبت خوانی ها بیشتر در دستگاه های شور، همایون و سه گاه خوانده می شوند. یکی از نمونه های قدیمی آن، اجرای منقبت خوانی در نوعی آواز سه گاه موسوم به خراباتی است که در حال حاضر به ندرت شنیده می شود. این لحن ویژه که عنوان کوچه باغی نیز به خود گرفته است، معمولاً در موسیقی های سرگرم کننده خوانده می شود. اما در کارکرد مذهبی اش، ذهن مخاطب را به سوگواری می کشاند.

روضه خوانی

شکلی از آوازهای ویژه عزاداری است که صرفاً توسط تک خوان اجرا می شود و مخاطبان شنونده آن هستند. ممکن است عزاداران در لابلای روضه خوانی به شیون و زاری بپردازند که صدای آن ها با آواز روضه خوان ترکیب خاصی پدید می آورد. تفاوت عمده روضه با سایر گونه های آوازهای مذهبی، آزادی بیشتر در انتخاب مضامین، اشعار، داستان های غیر منظوم و صحبت های عادی است. به طوری که روضه خوان ممکن است حتی یک خاطره شخصی اش را نیز با لحن ویژه در لابلای برنامه خود بگنجاند. او مرتب از مضامین منظوم و غیر منظوم در اجرای خود بهره می گیرد. گاه بدون موسیقی با مردم صحبت می کند و گاه صحبت های معمولی اش را به آواز بیان می کند (نمونه های 78 و 79). روضه خوانی و به طور کلی سایر قالب های موسیقی مذهبی در دوره رادیو و پیش از آن، کاملاً در چارچوب موسیقی دستگاهی ایران اجرا می شدند. موسیقی مذهبی در دوره رادیو، علاوه بر این که همانند روال سابق خود، در بستر جامعه جاری بود، اتفاق جالبی را تجربه کرد و آن کشیده شدن پای برخی از مجریان موسیقی مذهبی به رادیو بود. در نتیجه نوع برنامه آن ها به گوش میلیون ها ایرانی رسید و خود به خود علاقه مندان زیادی پیدا کرد. نخستین چهره مشهور فردی به نام سید جواد ذبیحی (نمونه 80 و 81) بود. او مناجات خوانی را از کودکی در محافل مذهبی آغاز کرد و چون در جوانی شهرت صدایش به رادیو رسید، این امکان را یافت تا هنرش را به جمعیت قابل توجهی از ایرانیان ارائه دهد. وی از سال 1328 خورشیدی تا وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 پیوسته در رادیو می خواند. آن دسته از مجریان موسیقی مذهبی که به رموز موسیقی ایرانی واقف بودند و از نظر اجرا نیز قابلیت های بالایی داشتند، به طریق گوناگون وارد رادیو می شدند و چون توده مردم از این اجراهای استقبال می کردند، حضورشان در رادیو تضمین شده بود. از جمله جوان خوش صدایی به نام رحیم موذن زاده اردبیلی که نیاکانش نسل اندر نسل موذن بودند، در سال 1334 خورشیدی (1955 میلادی) تجربه منحصر به فردی را در خوانش اذان بر اساس موسیقی اصیل ایرانی کسب کرد (نمونه 82 و 83). اذان بیات ترک او به گونه ای جذاب از کار درآمد که شنوندگان رادیو برای شنیدن هرباره آن لحظه شماری می کردند. تجربه موفق و زیبای او سال های متمادی سرمشق دیگر موذنان شد و هیچ گاه اثری برتر از آن پدید نیامد.


دوره انقلاب

1357-1367 خورشیدی

ناآرامی های سیاسی اجتماعی در سال 1357 خورشیدی (1979 میلادی) منجر به تغییر حکومت از پادشاهی پهلوی به جمهوری اسلامی شد و طبیعتاً حوزه های مختلف زندگی ایرانیان تغییرات قابل ملاحظه ای یافت. موسیقی ایران نیز در همه گونه های رایج، تغییرات بسیار عمیقی را تجربه کرد. اول این که نوعی از موسیقی عامه پسند موسوم به پاپ به مدت دست کم یک دهه به طور کامل حذف شد. در عوض موسیقی مذهبی و انواعی از موسیقی های رزمی و حماسی، بستر مناسبی یافتند. موسیقی دستگاهی ایران نیز که پیش از انقلاب یک تجربه بازگشت به اصالت های کهن را پشت سر گذاشته بود، در این دوره کم و بیش توانست جایگاه خود را تثبیت کند.

موسیقی دستگاهی سبک بازگشت

آغاز دوره انقلاب همزمان با شکوفایی جریان بازگشت موسیقی دستگاهی به اصالت های پیشین بود. در سال های حدود 1345 خورشیدی (1966 میلادی) برخی موسیقیدانان کنجکاو، نوع موسیقی حاکم بر رادیو را تنها نماینده فرهنگ موسیقی ایرانی نمی دانستند و به همین دلیل با کمک اساتید منزوی آن زمان که دوره های آموزشی شان را پیش از پیدایش رادیو گذرانده و همچنان زنده بودند، سعی کردند جریان متفاوتی از موسیقی ایرانی را بازآفرینی کنند. این رویکرد در سال 1347 خورشیدی (1968 میلادی) منجر به راه اندازی مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی زیر نظر دکتر داریوش صفوت (نمونه 1) شد. وی که علاوه بر آموزش های موسیقی ایرانی نزد ابوالحسن صبا، مدتی را در فرانسه به تحصیل حقوق پرداخته بود، با دعوت از چهره های درجه یک موسیقی قدیم ایران که در واقع بازمانده دوره قاجار و پهلوی اول بودند، عملاً حلقه اتصال دو نسل گمشده و گم گشته شد. اساتیدی که در غوغای زمانه کسی سراغی از ایشان نمی گرفت و از سویی دیگر جوانانی که در این شرایط به شدت جویای هویت بودند.

حضور چهره های شاخص موسیقی دستگاهی همچون علی اکبر شهنازی نوازنده بی بدیل تار و فرزند آقا حسینقلی موسیقیدان شهیر دوره قاجار، سعید هرمزی شاگرد درویش خان، یوسف فروتن و دکتر نورعلی برومند، هوای تازه ای به این مرکز آموزشی دمید و پس از حدود 10 سال میوه های آن به بار نشست. شیوه های کهن و فراموش شده تارنوازی قدیم با کمک علی اکبر شهنازی و شیوه های کهن سه تارنوازی توسط سعید هرمزی و یوسف فروتن به جوانان انتقال یافت. در این میان نورعلی برومند (نمونه 2) که سال ها در آلمان به تحصیل پزشکی پرداخته و آن را نیمه تمام رها کرده بود، نقش پر رنگ تری ایفا کرد. وی علاوه بر آموزش نواختن تار و سه تار، اصول بنیادین موسیقی دستگاهی را نیز به جوانان آموخت. تأثیر وی بر جریان موسیقی ادوار بعد چنان عمیق بود که گاه موسیقی دستگاهی پس از او را به عنوان جریان برومند می شناسند.

هنرآموزان در چند سال پیش از انقلاب به صورت محدود زیر نظر اساتید خود برنامه هایی را اجرا کردند ولی شکوفایی اصلی شان از سال 1356 خورشیدی (1977 میلادی) به بعد بود. هنرآموختگان شاخص مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی محمد رضا لطفی (نمونه 5)، حسین علیزاده (نمونه 7) و پرویز مشکاتیان (نمونه 9) در حوزه آهنگسازی، مجید کیانی (نمونه 4) و داریوش طلایی در حوزه نظریه پردازی و نوازندگی و محمد رضا شجریان (نمونه 11) و شهرام ناظری (نمونه 12) در حوزه آواز بودند. از دیگر فعالان این مرکز که بعدها هر یک در شاخه های مختلف موسیقی ایرانی اعم از خوانندگی، نوازندگی و آهنگسازی درخشیدند می توان به نام های محمد علی کیانی نژاد (نمونه 14)، عطا جنگوک (نمونه 47)، داوود گنجه ای، فاطمه واعظی (پریسا)، هنگامه اخوان، جلال ذوالفنون (نمونه 18)، علی اکبر شکارچی (نمونه 49)، هادی منتظری، مهدی آذرسینا، محمد جلیل عندلیبی (نمونه 23)، عبدالنقی افشارنیا و ... اشاره کرد.

ارکستر هنرآموزان مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی از نظر سازآرایی (ارکستراسیون)، تفاوت اندکی با الگوی فرامرز پایور داشت. آن ها به طور کامل از سازهای ایرانی استفاده می کردند. همچنین سازهای مهجور و کم طرفداری مثل کمانچه و نی در گروه هایشان اهمیت زیادی پیدا کرد و از طرفی مبنای کارشان در ابتدا، بازسازی آثار قدیمی و مشخصاً نمونه های بر جای مانده از دوران قاجار بود. جریان بازگشت مرکز حفظ و اشاعه، در ادامه تلاش هایش به ساخت آهنگ های متفاوت رو آورد و موفق شد یک مکتب آهنگسازی نیز برای خود درست کند. هم زمانی این جریان موسیقایی با انقلاب سیاسی اجتماعی 1357 (1979 میلادی) و در نتیجه تغییر حاکمیت کشور، به طور موقت موضوع آثارشان، رویکرد حماسی و انقلابی پیدا کرد که پس از به ثبات رسیدن اوضاع سیاسی و اجتماعی، این رویه به سمت خلق آثاری بر اساس اشعار عاشقانه، حکیمانه، عرفانی و پندآموز شعرای قرن ششم و هفتم هجری، تغییر جهت داد.

استفاده از نغمات موسیقی بومی در موسیقی شهری، یکی از ویژگی های این دوره بود. در غالب موارد یک نغمه بومی با شعری فارسی و تنظیمی از سازهای ایرانی و گاه غربی عرضه می شد. از جمله می توان از محمد علی کیانی نژاد نام برد که با استفاده از نغمات زادگاهش بیرجند به آهنگسازی بومی-شهری روی آورد (نمونه 15). وی دوره موسیقی دستگاهی را در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی به پایان رسانده بود و بر این اساس، تصانیف زیادی را با استفاده از نغمات محلی و اشعار فارسی پدید آورد.

شیوه گروه نوازی در دوره بازگشت بر استفاده هم زمان از سازهای متنوع استوار بود. اما یکی از هنرآموختگان مرکز حفظ و اشاعه در سال های میانی دوره انقلاب، شکل متفاوتی از گروه نوازی را تجربه کرد. اقدام جلال ذوالفنون در راه انداختن گروه نوازی سه تار حرکت جدیدی بود (نمونه 19). زیرا تا آن زمان همنوازی سازهای همجنس چندان معمول نبود.

موسیقی حماسی و انقلابی

با آغاز نا آرامی های سیاسی-اجتماعی و پیرو آن دگرگونی نظام حکومتی در سال 1357 خورشیدی (1979 میلادی) موج متفاوتی از موسیقی دستگاهی توسط جمعی از هنرمندان جوان با محوریت یک شاعر سرشناس به نام هوشنگ ابتهاج (نمونه 20) معروف به سایه شکل گرفت.

جریان اصلی موسیقی حماسی و انقلابی با مجموعه آثار گروه های موسیقی شیدا و عارف که در کانونی به نام چاووش گرد هم آمده بودند، آغاز شد. سه آهنگساز برجسته این جریان به نام های محمد رضا لطفی، پرویز مشکاتیان و حسین علیزاده با همکاری دو خواننده مطرح آن دوران به نام های محمد رضا شجریان و شهرام ناظری در طول سال ها 56 تا 61 تصانیف منحصر به فردی پدید آوردند (نمونه های 21ب ، 22ب ، 24 و 26). این آثار غالباً جنبه اعتراضی به حاکمیت سیاسی پهلوی داشتند و یا دارای مضامین میهنی و حماسی بودند.

از آن جا که 18 ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مرزهای غربی ایران از سوی کشور عراق مورد هجوم قرار گرفت و جنگ طولانی 8 ساله آغاز گردید، جریان حماسی سازی کانون چاووش همچنان به فعالیت خود ادامه داد و مضامین دفاعی در آن گنجانده شد. محمد رضا لطفی به عنوان آهنگساز و شهرام ناظری در مقام خواننده، بیشترین آثار حماسی- میهنی را پدید آوردند.

در کنار جریان چاووش، برخی موسیقیدانان دیگر نیز به طور پراکنده به آفرینش آثار حماسی و انقلابی مشغول بودند که آثار تولیدی شان غالباً در گام های ماژور و مینور به همراه برخی سازهای غربی ساخته می شد. از آن میان می توان به نام های اسفندیار منفرد زاده (نمونه 31 و 32)، فریدون خشنود، هادی آرزم، حمید شاهنگیان اشاره کرد. آثار آن ها گاه با صدای خوانندگان مشهوری مانند فرهاد مهراد به گوش می رسید و گاه توسط افراد کم شهرت خوانده می شد (نمونه 30).

در موارد معدودی نیز موسیقی اصیل ایرانی دستمایه فعالیت این گروه از آهنگسازان و خوانندگان قرار گرفت، مانند سرود "ایران ایران" ساخته فریدون خشنود با صدای رضا رویگری (نمونه 33 و 34).

جریان موسیقی حماسی این دوره پس از نخستین سال های پیروزی انقلاب و پیرو آن آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، به علت تحریم موقتی موسیقی در برخی محافل، دو شکل متفاوت پیدا کرد. نخست یک نوع خاص بر گرفته از موسیقی مذهبی که بدون همراهی ساز و صرفاً با صدای تک خوان و همراهی گروه شکل می گرفت و نوعی دیگری نیز توسط موسیقیدانان حرفه ای با انواع سازهای ایرانی و غربی به وجود می آمد. نوحه خوانی های صادق آهنگران که در اصل به منظور عزاداری انجام می گرفت، کم کم لح


تاریخ: جمعه 14 بهمن 1390برچسب:سبک شناسی,
ارسال توسط محمد مهدي

دستگاه سه‌گاه، یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی است.

این دستگاه تقریباً در همه ممالک اسلامی متداول است. این دستگاه بیشتر برای بیان احساس غم و  ...

 

دستگاه سه‌گاه، یکی از هفت دستگاه موسیقی ایرانی است.

این دستگاه تقریباً در همه ممالک اسلامی متداول است. این دستگاه بیشتر برای بیان احساس غم و اندوه که به امیدواری می‌گراید مناسب است. آواز سه گاه بسیار غم انگیز و حزن آور است.گوشه‌های مهم این دستگاه عبارت‌اند از: در آمد، مویه، زابل، مخالف، حصار، گوشه‌های دیگر مانند: آواز، نغمه، زنگ شتر، بسته نگار، زنگوله، خزان، بس حصار، معربد، پهلوی(رجز)، حاجی حسینی، مغلوب، دوبیتی، حزین، دلگشا، رهاوی، مسیحی، ناقوس، تخت طاقدیس، شاه ختایی(حدی)، مداین، نهاوند. آوازی است بی نهایت غمگین و ناله‌های جانسوز آن ریشه و بنیاد آدمی را از جا می‌کند و از راز و نیاز عاشقان دوری کشیده و از بیچارگی بی نوایان و ضعیفان گفتگو می‌کند (روح الله خالقی- نظری به موسیقی).

 

البته حالت این دستگاه در همه جا ثابت نیست و بویژه در مخالف بسیار باشکوه است به عنوان نمونه قطعهٔ «من از روز ازل» ساختهٔ مرتضی محجوبی دارای نغمه‌ای بسیار تاثیرگذار و غم انگیز است. قابل ذکر است که آهنگهای شادی آور در سه گاه فراوان هستند از جمله «چهار مضراب مخالف سه گاه» اثر زنده یاد پرویز مشکاتیان.

 

سه‌گاه از نغمه‌هاى قدیم ایران بوده و نام آن در کتاب‌هاى تاریخ موسیقى ایرانى نیز آمده است. آواز سه‌گاه ریشهٔ کاملاً ایرانى دارد. البته سه‌گاه در میان ترک‌ها استعمال زیادى دارد و آنها در خواندن این آواز مهارت زیادى دارند. اما فارسى‌زبان‌ها آن را طور دیگرى مى‌خوانند. در هر دو، آواز با حزن و اندوه همراه است و با تأثیر و تألم بسیار همراه است.  
  

گوشه‌های مهم دستگاه سه گاه عبارت‌اند از :

  1. چهار مضراب
  2. درآمد :که معمولاً همه دستگاه‌ها با گوشه‌ای به نام درآمد که نشان دهنده حالت دستگاه است آغاز می‌شود.
  3. نغمه
  4. کرشمه
  5. کرشمه با مویه
  6. زنگ شتر
  7. زابل : بر درجه سوم گام تاکید دارد.
  8. بسته نگار
  9. مویه : که بر درجه پنجم گام تاکید می‌کند و حالتی مانند شور دارد .
  10. مخالف :که بر درجه ششم گام تاکید دارد و حالت آن با سه گاه فرق دارد و می‌توان از این گوشه برای مرکب خوانی به اصفهان نیز استفاده کرد .
  11. حاجی حسنی
  12. بسته نگار ۲
  13. مقلوب
  14. نغمهٔ مقلوب
  15. حزین
  16. مویه ۲
  17. رهاب
  18. مسیحی
  19. شاه خطایی
  20. تخت طاقدیس (تخت کاووس)
  21. رنگ دلگشا
~




تاریخ: چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:سه گاه,
ارسال توسط محمد مهدي

صفحه قبل 1 صفحه بعد

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 79
بازدید ماه : 67
بازدید کل : 31565
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

Alternative content